شعر کوتاه

متن مرتبط با «مسعود صفری» در سایت شعر کوتاه نوشته شده است

مسعود طاهری عضد

  • این برف ها راه مرا نزدیک تر کرده استبهتر بگویم برف از راهم به در کرده است فرق گُل و گِل را نمی فهمم در این عینک خیل سپیدی، رنگ ها را بی اثر کرده است فرقی ندارد مصلحت در چیست وقتی که عاشق شدی و عشق جانت را سپر کرده است مرغ به دام افتاده می داند که هر دانه او را دچار بازی پر دردسر کرده است من عاشق چشمی شدم وقتی که دانستم عکس خودم را چشم من در آن نظر کرده است گوش زمین این ناله هایم را نمی فهمد ا, ...ادامه مطلب

  • مسعود صفری

  • در این کویر که چشمت همیشه تر بوده است به جز تو کیست که از عشق با خبر بوده است؟ هزار و یک شب زلفت اگرچه بسیار استمرا هزار برابر در آن سحر بوده است نگو که در قفسی و پرنده مردنی است قفس برای تو شاید که بال و پر بوده است تمام زندگی ات غیر عشق سر دردیست اگرچه عشق خودش اصل درد سر بوده است شنیده ام به شمار درخت های جهان نه باغبان، نه کبوتر، ولی تبر بوده است و فکر کن که کسی که تمام قلبت بودبفهمی آخر عمرت که رهگذر بوده است,مسعود صفری,مسعود صفریان,مسعود صفری تعزیه ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها