الکساندر پوشکین

ساخت وبلاگ

پشت سر گذاشته ام پل های تمنا را

و بی رغبتم بر آرزوهای گذشته

همراهی ندارم جز رنج هایی که

میراث بیهودگی درون منند

و دیهیمی که گل های شادابش

بی رحم در تازش بوران های سرنوشت شوم فسرد

اینک روز می سپارم غمناک و تنها

و چشم دوخته ام بر راهی که مرگ مرکب می راند

و باز می جویم نقشم را

در تنها برگ لرزان و دیرنده بر شاخسار لخت

که گوش سپرده است به زوزه زمستانی بورانی سیاه

و زخمیش در پیکر است

از سوز تازش آخر پاییز.

شعر کوتاه...
ما را در سایت شعر کوتاه دنبال می کنید

برچسب : الکساندر, نویسنده : mrobaiia بازدید : 242 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 11:26