چه چیزی می توانم بگویم
که قبلا گنجشکها نگفته باشند
یا پرندگان دیگر!
چه چیزی می توانم به تو بگویم
که آب
به تو نگفته باشد
وقتی آن را می نوشی
یا می پاشی به صورتت!
چه چیزی بگویم
که باد در گوشت نخوانده باشد
یا ابر
یا حتی آدم های دیگر!
دوستت دارم را همه گفته اند به تو
من هم همین را می گویم
تنها کمی امیدوارانه تر
و واهمه ندارم
چرا که وقتی عشق
به وجود آمد
دیگر منتظرِ پاسخ نه
یا آریِ ما نمی ماند.
شعر کوتاه...برچسب : نویسنده : mrobaiia بازدید : 248