زلف تو بلند شاعرانه
انبوه نگاهت آهوانه
دزدیده نگاه تو مرا کشت
آن لحظه که می روی به خانه
می ریخت شلال گیسوانت
با شانۀ باد روی شانه
در کوچه به جز من و تو کس نیست
دستی بکشم به موت یا نه؟
بر خنگ خیال من نشستی
ای ماه وش عزیزدانه
از گردش چشم تو نمانیم
ما را چه به گردش زمانه
شعر کوتاه...برچسب : نویسنده : mrobaiia بازدید : 279