میرزا علی اکبر نعمت اللهی (موافق علیشاه)

ساخت وبلاگ

حلقه تا بر سر زلف تو گلندام افتاد

هیچ دل نیست مگر آنکه در این دام افتاد

در ازل پرده میان من و معشوق نبود

در تعیّن شدم و کار به پیغام افتاد

سر برآرم به جنون جامه به تن چاک زنم

پرده پوشی چه کنم طشت من از بام افتاد

در ره عشق سلامت همه در رنج و بلاست

کام آنراست که دلخسته و ناکام افتاد

مستی ما بود از گردش چشم ساقی

سر و کار دگران است که با جام افتاد

شعر کوتاه...
ما را در سایت شعر کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrobaiia بازدید : 323 تاريخ : شنبه 2 دی 1396 ساعت: 20:45