ای پر از عطر تنت پیرهن لیموها!
حلقه بر دوش که شد عاقبت آن بازوها؟
رفتی و باغ تو را یک شبه آفت برداشت
خشک شد شاخۀ پر میوۀ زردآلوها
آه بعد از تو زمین مزرعۀ تریاک است
نیست یک قطره عسل در دهن کندوها
من که یک برکۀ یخ بستۀ خالی شده ام
کوچ کردند و شکستند دلم را قوها
تو کجا در به دری، روی کدام اقیانوس؟
آه ای قایق بی لنگر بی پاروها!
از کلاغان خبرچین نه، دلم می خواهد
خبر مرگ مرا بشنوی از تیهوها
به خدا از شب تنهایی من گرم تر است
روی یخها شب طولانی اسکیموها