لیلا مهذب

ساخت وبلاگ

افتاد زمین نعش دو پیراهن بی جان

در حاشیۀ جنگ تو با این تن بی جان

 

می سوخت تنم از عطش سرخ لب تو

آتش زده یک بوسه بر این خرمن بی جان

 

از خواهش چشمان تو خواندم که چه می خواست

دستان تو از دامنۀ دامن بی جان

 

از هُرم نفس های تو می سوخت تن من

با آه زدی شعله به جان من بی جان

 

شب طی شد و با خود همۀ فکر مرا برد

یک گوشه به جا مانده فقط یک زن بی جان

شعر کوتاه...
ما را در سایت شعر کوتاه دنبال می کنید

برچسب : لیلا مهذب,اشعار لیلا مهذب, نویسنده : mrobaiia بازدید : 232 تاريخ : چهارشنبه 5 آبان 1395 ساعت: 4:08