مسعود صفری

ساخت وبلاگ

در این کویر که چشمت همیشه تر بوده است

به جز تو کیست که از عشق با خبر بوده است؟

هزار و یک شب زلفت اگرچه بسیار است
مرا هزار برابر در آن سحر بوده است

نگو که در قفسی و پرنده مردنی است 
قفس برای تو شاید که بال و پر بوده است

تمام زندگی ات غیر عشق سر دردیست 
اگرچه عشق خودش اصل درد سر بوده است

شنیده ام به شمار درخت های جهان 
نه باغبان، نه کبوتر، ولی تبر بوده است

و فکر کن که کسی که تمام قلبت بود
بفهمی آخر عمرت که رهگذر بوده است

شعر کوتاه...
ما را در سایت شعر کوتاه دنبال می کنید

برچسب : مسعود صفری,مسعود صفریان,مسعود صفری تعزیه, نویسنده : mrobaiia بازدید : 270 تاريخ : پنجشنبه 25 آذر 1395 ساعت: 9:15