با من برنو به دوشِ یاغیِ مشروطه خواه
عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه
بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد
با من تنها تر از ستارخانِ بی سپاه
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیه کتری چوپان سیاه
هر کسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق
کُندۀ پیر بلوطی سوخت نه یک مشت کاه
کاروانی رد نشد تا یوسفی پیدا شود
یک نفر باید زلیخا را بیاندازد به چاه
آدمیزاد است و عشق و دل به هر کاری زدن
آدم است و سیب خوردن، آدم است و اشتباه
شعر کوتاه...برچسب : نویسنده : mrobaiia بازدید : 250