محسن عاصی

ساخت وبلاگ

که «خواجو» در سرِ من گـُر گرفته، پل نمی خواهد

که این دیوانگی ها در سرم الکل نمی خواهد

 

میان «گاوخونی» غرق می شد چشم های من

تو قصابی و گاو ِ خونی ام آغُل نمی خواهد

 

جهان را نصف کردیم و جهانی نصفمان می کرد

کسی «زاینده رود» خشک را در کل نمی خواهد

 

کلاغان عاقبت پرواز می کردند شهرم را

که دیگر «چارباغ» سوخته، بلبل نمی خواهد

 

میان دود و خون، قلیان شاه عباسی ام مرده ست

که از داغ سماورها کسی غُل غُل نمی خواهد

 

و آخر گنبد فیروزه ای تکرار خواهد کرد

که «عشقت کشت ما را»، شهر «داش آکل» نمی خواهد

 

شعر کوتاه...
ما را در سایت شعر کوتاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mrobaiia بازدید : 209 تاريخ : جمعه 25 بهمن 1398 ساعت: 0:50