تنها یکبار میتوانست
در آغوشش کشد
و میدانست آنگاه چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست به آغوشم پناه آورد؛
نامش برف بود
تنش برفی
قلبش از برف
و تپشش صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی،
و من او را
چون شاخهای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم.
تنها یکبار میتوانست
در آغوشش کشد
و میدانست آنگاه چون بهمنی فرو میریزد
و میخواست به آغوشم پناه آورد؛
نامش برف بود
تنش برفی
قلبش از برف
و تپشش صدای چکیدن برف
بر بامهای کاهگلی،
و من او را
چون شاخهای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست میداشتم.
برچسب : نویسنده : mrobaiia بازدید : 91